درباره وبلاگ


دیگه خستم خستم از سکوتی که صدای نفس ها آن را می شکند
آرشيو وبلاگ

آمار سایت




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 28
بازدید هفته : 164
بازدید ماه : 164
بازدید کل : 105678
تعداد مطالب : 47
تعداد نظرات : 24
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


وایسا دنیا وایسا دنیا من می خوام پیاده شم
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با منت و خواری پی شبنم نمیگردم
یک شنبه 26 تير 1390برچسب:فقط یک بار, :: 16:26 ::  نويسنده : Fatemeh


فقط یک بار بگو که مرا دوست داری.
بگو که دلم عاشقتر از پیش شود ، بگو که بی صبرانه منتظر شنیدنم.
فقط یک بار از ته دل بگو که با من می مانی ، بگو که این دل آرام شود.
حالا که مرا اسیر خودت کردی مرا از زندان قلبت رها نکن .
من این زندان را دوست دارم ، این اسارت را دوست دارم ، من تو را خیلی دوست دارم.
فقط یک بار ، با تمام احساسات درونی ات بگو که به انتظار آمدنم می مانی .
من می آیم …
روزی می آیم و تو را با خود به سرزمین عشاق میبرم .
روزی می آیم و با هم به سرزمین عشق و محبت خواهیم رفت .
فقط یک بار بگو که عاشق قلب بی طاقت من هستی .
بگو که امیدوارانه و عاشقانه این لحظه های نفسگیر زندگی ام را بگذارنم.
 فقط یک بار بگو که مرا دوست داری ،
بگو که این دل درونش نقشه خوشبختی را برایت ترسیم کند!
من می آیم ….
روزی می آیم و دستانت را میگیرم و با هم به سوی سرزمین خوشبختی سفر خواهیم کرد .
تنها یک بار ، از ته دل ، صادقانه بگو که دوستم داری .
به هوای تو نفس میکشم ، به عشق تو زنده ام و با تو عاشقترینم.
فقط یک بار به هوای این دلشکسته نفس بکش تا یک عمر به هوای تو زندگی کنم .
فقط یک بار ، برای اولین و آخرین بار برای من باش تا من نیز برای آخرین بار به عشق تو زندگی کنم.
فقط یک بار عاشق من باش ، تا من نیز تا ابد مجنون تو باشم .
تنها یک بار بگو که مرا دوست میداری ، تا من نیز روزی صدها بار عشقم را به تو ثابت کنم .
من می آیم ، منتظر آمدنم باش ای بهترینم .



یک شنبه 19 تير 1390برچسب:عشق را باتو شناختم, :: 17:28 ::  نويسنده : Fatemeh

پیش از آنکه تو را ببینم و با تو همسفر جاده های زندگی شوم ، پیش از آنکه تو بیایی و مرا از حال و هوای دلگرفته ام رها کنی معنای واقعی عشق را نمیدانستم و عشق برای بی معنا بود.
پیش از آنکه تو بیایی قلب من بازیچه ای بیش نبود ، روزی صدها بار میشکست و همیشه آرزوی یک لحظه تنهایی میکرد.
عزیزم تو آمدی و هوای قلبم را بهاری کردی ، تو را برای همیشه لایق قلبم میدانم.
عشق را با تو شناختم ای یار همیشه وفادارم ، همیشه ماندگارم.
تو یک عشق جاودانه ای ، عشقی که هیچگاه نمیمیرد و نمیسوزاند قلبم را .
پیش از آنکه تو بیایی آرزوی تو را داشتم ، روزی صدها بار تو را از خدا میخواستم .
تو آمدی ، با عشق آمدی ، هدیه کردی به من محبتهایت را و قلبم را عاشق قلب مهربانت کردی.
هر چه بخواهم از خوبیهای تو بگویم نمیتوانم ، تو بهترینی عزیزم.
تویی عزیز دلم ، گلم ، همدمم ….. فدای تو ، هر وقت بخواهی میشوم قربان تو.
خیلی دوستت دارم عزیز دلم ، تو یعنی عشق ، یک عشق بی پایان.
چه صفایی دارد این زندگی با تو ، چه لذتی دارد لحظه های عاشقی در کنار تو.
چقدر تو مهربانی ، فدای قلب مهربانت.
حالا که عشق را با تو شناخته ام بگذار به تو بگویم که بدجور عاشقت هستم .
حالا که معنای دوست داشتن را به من یاد دادی بگذار به تو بگویم که خیلی دوستت دارم.
حالا که زندگی تنها با تو شیرین است بگذار بگویم که بدون تو هرگز عزیزم .
عزیزم ، ای بهترینم حالا که تو را دارم دلم بیشتر از همیشه شاد است .
خیلی خوشبختم از اینکه تو را دارم ، هیچوقت تنهایت نمیگذارم ، با تو میمانم تا لحظه ای که در این دنیا مهمانم.
عشق را با تو شناختم ، عشق را تنها با تو میخواهم ، عشق را بدون تو بی معنا میدانم.



یک شنبه 19 تير 1390برچسب:عاشقی بودم, :: 17:11 ::  نويسنده : Fatemeh

عاشقی بودم دیوانه و برای خودم عالمی در سر داشتم
عالم رویایی و دیوانگی
مثل من کسی عاشق نبود ، عاشق تو و قلبت .
مثل من کسی نبود که شب و روز به یاد عشقش باشد و
لحظه هایش را با چشمان خیس بگذارند.
این من بودم که اینهمه تو را از ته دل دوست داشتم
تو را بعد از خدای خویش می پرستیدم.
عاشقی بودم عاشقترین ، برای تو بهترین.
چه عاشقانه در عشقت سوختم و چیزی نگفتم .
چه بچه گانه از غم دوری و دلتنگی ات گریه میکردم.
تو رفتی و مرا با کوله باری از عشق و دیوانگی تنها گذاشتی .
اما من عاشقت ماندم ، و اینک در آتش غم جدایی ات در حال سوختنم.
شاید از این سوختن خاکستری بر جا بماند که این خاکستر چیزی جز
تکه های سوخته قلب عاشقم نیست .
خاکستر قلب عاشقی که روزی بر باد میرود و دیگر چیزی از آن باقی نمی ماند.
تنها خاطرات این عشق بر جا می ماند که آن هم نیز دیگر سودی ندارد.
عاشقی بودم که به عشقم افتخار میکردم و او را بهترین و پاکترین عشق میدانستم.
نمی دانستم که برای تو عشق نبودم ،تنها بازیچه ای بودم که روزی از بازی با من خسته می شوی و مرا دور می اندازی .
تو برای من معنای واقعی یک عشق بودی ، تو برای من عزیزترین بودی.
ای کاش اینک که از در غم جدایی ات خاکستر شده ام قدرم را بدانی
و افسوس بخوری که چرا مرا  سوزاندی .
عاشقی بودم دیوانه ترین ، از همه عاشقان صادقترین.
اینک چیزی از من به جز خاکستری از این قلب سوخته به جا نمانده است.



یک شنبه 19 تير 1390برچسب:روشنایی نزدیک است, :: 17:9 ::  نويسنده : Fatemeh

راهی که باید برویم را رفتیم ،  اشکهایی که باید از غم دلتنگی و دوری  میریختیم ، را ریختیم ، سختی هایی که باید در لحظه های عاشقی میکشیدیم ، را کشیدیم ، هنوز هم راه نفسگیری تا پایان مانده است.
هر چه بود از تاریکی گذشتیم ، عاشق ماندیم و عاشقانه به پای هم نشستیم.
روشنایی نزدیک است عزیزم ، آن کلبه دور خانه عشق است .
همین که دستت را در دستانم گذاشتی ، همین که پا به پای من تا اینجا آمدی نشان دادی که مرا دوست داری.
من نیز روشنایی را دوست دارم ، زیرا آنجا لحظه ایست که تو را در آغوشم میفشارم و با تمام وجود با آرامش میگویم که دوستت دارم .
چیزی تا پایان راه نمانده ، هنوز باید چند فصل دیگر را به عشق هم سر کنیم.
هنوز باید برگها از درختان بریزد تا به انتظارت در یک عصر پاییزی بنشینم ، هنوز باید باران ببارد تا به یادت در زیر آن قدم بزنم ، هنوز باید درختان شکوفه کنند تا به عشقت گلها را بچینم و هنوز باید با هم در کنار آن آبشار خیالی عکسمان را در آغوش هم نقاشی کنیم.
کاش این نقاشی حقیقتی بود از آن روشنایی که به انتظار رسیدن به آن ، لحظه شماری میکنیم .
تمام امیدم آنجاست که روشنایی پیداست.
آنجا که نوری است ، آغاز یک راه دوری است که برای رسیدن به آن تو را تا اینجا در قلب خود نگه داشته ام ، و عاشقانه با تو مانده ام ، گرچه سوخته ام ، اما با همه این غم ها ساخته ام.
غم دلتنگی ات ، غم دوری ات ، ای وای از غم جدایی ات.
روشنایی نزدیک است عزیزم ، رسیدن به روشنایی ، پایان دلتنگیهاست .



یک شنبه 19 تير 1390برچسب:فقط با تو, :: 17:5 ::  نويسنده : Fatemeh

زیباست این زندگی با تو ، فقط با تو .
زیباست لحظه های عاشقی ، با تو ، تنها در کنار تو.
زیباست لحظه غروب ، با تو ، فقط به یاد تو.
آن لحظه که با تو هستم ، بهترین لحظه زندگی ام است که دلم نمیخواهد آن لحظه بگذرد.
دلم میخواهد آن لحظه که در کنار تو هستم هیچگاه به پایان نرسد.
زیباست این زندگی در کنار تو ، فقط با عشق تو.
زیباست لحظه ای که در زیر باران قدم میزنم ، یا با تو و یا به یاد تو.
این زندگی زیباتر از گذشته میگذرد چون با تو و عاشق تو هستم.
این لحظه ها عاشقانه تر از همیشه میگذرد ، چون با تو و به یاد تو هستم.
خوشبخت است این قلب عاشق من ، چون تنها تو را دوست دارد.
تنها تو را ، فقط تو را ، با تو می ماند ، عاشقانه می ماند و هیچگاه تو را تنها نمیگذارد.
میگویم دوستت دارم چون لایق این دوست داشتنی ، فقط تو لایق این عشق بی پایان منی.
می گویم با تو می مانم ، عاشقتر از همیشه ، فقط با تو ،
چون تنها تو سرپناه این قلب عاشق منی .
عشق من و تو ماندگار است ، تا ابد ، برای همیشه ، فقط با هم ، تنها در کنار هم.
زیباست کلام عشق ، شیرین است لحظه های با تو بودن ، فقط با تو ، و آن قلب مهربان تو.
عشق من و تو برای همیشه در خاطره ها و یادها می ماند ، یک عشق ابدی و بی پایان.
لبخند عشق همیشه بر لبان من جاریست ، فقط با تو ، و به عشق تو.



 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
  • طنین سکوت
  • pelk
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وایسا دنیا وایسا دنیا من می خوام پیاده شم ... و آدرس hemetaf.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





 
 
 
<-MailForm->